کیانکیان، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

پسری با آینده روشن

واکسن کیان جوون رو زدیم

1397/3/29 10:00
نویسنده : مامان سارا
100 بازدید
اشتراک گذاری

امروز واکسن یک سال و نیمگی پسرم رو زدیم .باید سه روز قبل میزدیم ولی خب خورد به تعطیلی و امروز رفتیم زدیم . تو پاس شیرم میخواستم ببرمش .برا همین زود بیدار شدم و آماده شدم و خدا رو شکر پسرم هم از خواب خودش بیدار شد (فداش بشم ) با باباش بردیمش درومونگاه .

اون خانومی که همیشه بود و کارهای پسرم رو انجام میداد نبود .به جاش یه خانوم دیگه بود .قد و وزن و دور سر رو گرفت که خدا رو شکر گفت عالیه .تو اسباب کشی که سال قبل داشتیم کارت واکسن پسرم رو گم کرده بودم . هر چی هم گشتم پیداش نکردم .اینقده منو ترسوندن که پسرت رو ثبت نام مدرسه نمیکنن و فلان و بهمان .هر چی به درمونگاه هم گفتم که یکی دیگه بدین گفتن نداریم و باید بری از زایشگاه بگیری .منم نمیرفتم .ولی امروز خدا رو شکر گفت یکی شانسی تو دستمون هست و خدا رو شکر همونو برام نوشتش .دیگه خیالم بابت ثبت نام بچه ام راحت شد .گفت که باید برای غربالگری بینائی هم ببرمش که ایشالا فردا میبرمش .قطره آهن و مولتی ویتامینش هم تموم شده بود که اونا رو هم برای چهار ماهی گرفتم .خلاصه که بعدش شد نوبت واکسن زدن 

اول که رو صندلی نشستم و پسرم رو بغل کردم تا واکسن دستش رو بزنن .آخ که چقدر ناراحت شدم .پسرم با نگرانی خاصی داشت خانومه رو نگاه میکرد و همین که واکسن دستش رو زد جیغ زد .من و باباش کلی دلداریش دادیم تا ساکت شد ولی خب حالا نوبت پاش بود .رو تخت درازش کردیم .البته با زور . اولش میخواستم خودم پاهاش رو نگه دارم دیدم دل ندارم .به پدرش گفتم و جامون رو عوض کردیم و من دستای پسرم رو گرفتم .واکسن رو که زدن پسرم گریه کرد ولی خب زودی با باباش شکلک در آوردیم و ساکت شد .خدا کنه تب نکنه و زیاد بی تابی نکنه .الان هم که بردمش پیش مامانم و سفارشهای لازم رو بهش کردم .خدایا شکرت .

پسندها (1)

نظرات (0)