کیانکیان، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

پسری با آینده روشن

دکتر هم دکترای قدیم

1397/5/7 11:37
نویسنده : مامان سارا
83 بازدید
اشتراک گذاری

دو روزی میشه پسرم تب کرده و صداش گرفته و بدجوری سینه اش خز خز میکنه .دیشب از بس تبش شدید شده بود ترسیدم و فوری نصفه شبی خودمون رو به درمونگاه رسوندیم .دکتر جوونی نشسته بود بهش توضیح دادم که پسرم دو روزه تب کرده و امشب تبش شدید شده .گفتم بهش که استامینوفن دادم تا حالا و تقریبا یک ساعت پیش شربت سرماخوردگی کودکان رو بهش 3 سی سی دادم  .دکتر فقط با دستگاه داخل گوشاش رو نگاه کرد وشروع کرد به نوشتن .جالب اینه که اصلا دست به بچه نزد که ببینه تبش چقده .هممون خوب میدونم حس مادرانه همیشه مسائل رو دو برابر میکنه . یعنی تب خیلی شدید  از نظر یک مادر خیلی خیلی متفاوته تا نظر یک دکتر .یه دکتر خوب باید اول بچه رو چک کنه ببینه واقعا تبش بالا هست یا نه بعد دارو بنویسه ولی این مثلا آقا دکتر فوری شروع کرد به نوشتن .ازش خداحافظی کردیم و رفتیم داروخونه .اونجا بود که متوجه شدم براش آمپول بتامتازون نوشته .ناراحت شدم و گفتم آمپولش رو نمیزنم . به خونه که رسیدیم کلی پاشویه کردیمش و دستمال خیس روی پیشونیش گذاشتیم .استامینوفن و ایپوپروفن که بهش دادیم دیگه تبش قطع شد .خدا رو شکر امروز بهتره و باید شربتهای چرک خشک کنش رو بدم تا سینه اش هم خوب بشه .از همکارام دستورهای سنتی مثل شربت عسل گرفتم تا استفاده کنم .کلا خودم از اول دارو دوست نداشته و ندارم و خدا رو شکر زیاد هم تا حالا درگیرشون نشدم .اینه که دوست ندارم بدن بچه ام به داروها عادت کنه .

پسندها (1)

نظرات (0)