اولین روز اداری پسرم
این روزا بدجور درگیر کارم هستم جوری که دیشب تا ساعت یازده و نیم شب اداره بودم .دلم برا بچه ام میسوخت. توی طول روز فقط یه ساعت پیشم بوده .هر بار هم که ازش جدا شدم با گریه بوده .ولی خب نمیشد کاری کرد .دیشب که برای اولین بار آوردمش اداره پیش خودم .گفتم ببینه مامانش بی دلیل اونو تنها نمیزاره .خوب بود چون به خاطر همون بچه ام موافقت کردن که زودتر برم وگرنه احتمالا باید تا ساعت 1 نصف شب اونجا میموندم . بچه ام چه ذوقی کرده بود .تا ساعت 1 شب باهام بازی میکرد و من از بس خسته بودم دیگه به زور خوابوندمش .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی