کیانکیان، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

پسری با آینده روشن

واکسن یک سال و نیمگی

26 خرداد پسرم یک سال و نیمه میشه و باید واکسنش رو بزنه .میگن واکسنش سخته .امیدوارم  این رو هم پسرم به خوبی و خوشی رد کنه .این روزا خیلی زرنگ و تیز شده پسرم .البته این تیز و زرنگ شدن تبعاتی هم داشته .نمونه اش سوزوندن گوشی این جانب که تقریبا یه تومنی خرج گذاشته رو دستمون .گوشی باباش رو هم که خیلی قبلتر داغون کرده . پریروز هم زد شیشه فلاسکمون رو شکست .خلاصه هر روز منتظر یه چشمه از شاهکارهای این بشر هستیم .ولی خب بچه است دیگه .یادمه همیشه از خدا میخواستم که یه بچه بهم بده شیطون بلا .ماشالا خدا هم بدعهدی نکرده و دقیقا یه بچه ی شر و شیطون بهم داده .خدا رو شکر .راضیم  دیشب دوباره کلی براش صدقه دادیم و اسفند دود کردیم از بس تو  مهم...
19 خرداد 1397

موجودات جدید

عکس العملی که پسرم در مقابل موجودات زنده دیگه نشون میده واقعا تعجب آوره .البته فکر کنم همه بچه ها همینجورن .پسرم یه گربه میبینه انگاری که ما مثلا یه سفینه فضائی دیده باشیم .همونجوری هیجان زده میشه و کلی سر و صدا میکنه .یا مثلا یه گوسفند یا حتی مورچه .دوست دارم از این مدرسه طبیعت ها اینجا هم داشتیم .حتما پسرم رو میبردم و ثبت نام میکردم .خیلی دوست دارم پسرم تو طبیعت بزرگ بشه .دوست دارم هر چقدر دوست داره بدووه و بخنده .دوست دارم تو آب شیرجه بزنه .با حیوونا سرو کله بزنه .تو خاک ها بازی کنه .گل بازی کنه خلاصه روحیات و دلش جلا دار باشه از اول .تو این دور و زمونه که از نزدیکترین آدمهات هم باید بترسی سخته بچه بزرگ کردن .اونم به شکلی که من میخوام .فر...
18 ارديبهشت 1397

هر ساعت متفاوت

کلا طبیعت بچه ها همینه .هر ساعتش با ساعت دیگه متفاوته چه برسه به روزها . دیروز پسرم وقتی خونه خاله اش بود حسابی شیطون شده بود .هم خوب غذا میخورد هم خوب بازی میکرد و هم خوب شیطونی کرد .اجابت مزاجش هم خوب بود .اما وقتی رفتیم خونه .گفتم میخواد بخوابه یه شیر عسل براش درست کنم که شب رو آروم بخوابه . چشمتون روز بد نبینه .ساعت 5 صبح که شد دیدم صدای وحشتناکی از پسرم بلند شد .بلند شدم دیدم کل تشک و شلوار و غیره رو به گند کشیده .اجابت مزاجش مثل آب روان بود  ساعت 5 صبح مشغول تمیز کاری شدم . صبح طبق معمول هر روز بردمش خونه مامانم اینا و رفتم سر کار .زنگ که زدم گفتن حالش خوبه . تقریبا 20 روز دیگه 17 ماهش کامل میشه و میره تو 18 ماه .خدا ر...
9 ارديبهشت 1397

سلام

سلام .امروز اولین روزی هست که با نی نی وبلاگ آشنا شدم و برای پسرم وبلاگ ایجاد کردم .قبل از ازدواج و بعد ازدواج و بچه دار شدنم یه وبلاگ داشتم و دارم که مطالبم رو اونجا ثبت میکردم ولی خب اونجا برای خودم بود و شاید بهتر بود برای پسرم اختصاصا یه وبلاگ داشته باشم .پسرم از دیروز رسما وارد 17 ماهگیش شده .پس هر مطلبی میخونید مربوط به بعد از 16 ماهگیش هست .امیدوارم مطالبی که مینویسم به درد مامانا بخوره /البته من زیاد وارد جزئیات نمیشم   
28 فروردين 1397